پس يكى از چيزهايى كه ارزش عمل را از نظر كيفيت بالا مىبرد معرفت است.چرا در باب زيارات اينقدر آمده است كه مثلا«من زار الحسين عليه السلام عارفا بحقه...»هر كسى كه امام را زيارت كند به شرط اينكه او را بشناسد چنين و چنان است؟زيرا اساس شناخت است.اينكه بعضى از اشخاص شبهه مىكنند كه يك قطره اشك براى امام حسين مگر مىتواند اينقدر ارزش داشته باشد،پاسخ اين است كه گاهى ممكن است انسان آنقدر براى امام حسين بگريد كه اگر اشك همه عمر را جمع كنند يك استخر بشود و هيچ ارزشى هم نداشته باشد.ولى يك انسان ممكن است به اندازه يك بال مگس براى امام حسين اشك بريزد كه ارزشش از آن استخر اشك ديگرى خيلى بيشتر باشد. بنابراين يكى از چيزهايى كه عمل انسان را احسن مىكند،يعنى درجه عمل را بالا مىبرد و اصوب مىكند،صواب (1) عمل را بيشتر مىكند، حقانيت عمل را بيشتر مىكند معرفتخداوند است،و همان معرفت است كه به دنبال خودش هيبت و خشيت و احساس عظمت مىآورد.درباره پيغمبر اكرم و ائمه اطهار چقدر زياد رسيده است كه وقتى براى نماز آماده مىشدند[منقلب مىشدند.]امام مجتبى عليه السلام تا مىخواست براى وضو گرفتن آماده شود،رنگ در چهرهاش باقى نمىماند.«يابن رسول الله»چرا؟مىدانى به حضور چه عظيمى دارم مىروم؟يعنى شما انسانها اگر بخواهيد به حضور يك صاحب قدرتى،صاحب سلطهاى،پادشاهى برويد چطور خودتان را جمع و جور مىكنيد،من مىخواهم به حضور يك چنين ذاتى حاضر شوم.اين،حد و درجه معرفت را نشان مىدهد.دو ركعت نمازى كه با چنين حضورى خوانده شود بيشتر است از ميلياردها نماز ديگرى كه ديگران بخوانند.
نظرات شما عزیزان: